جدول جو
جدول جو

معنی خواجه تاشی - جستجوی لغت در جدول جو

خواجه تاشی
(خوا / خا جَ / جِ)
حالت خواجه تاش بودن. هم قطاری. (یادداشت بخط مؤلف) :
آورده بحفظ دورباشی
در شیر و گوزن خواجه تاشی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
خواجه تاشی
نسبت غلامان و نوکران یک شخص
تصویری از خواجه تاشی
تصویر خواجه تاشی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خواجه باشی
تصویر خواجه باشی
در دورۀ قاجار، رئیس خواجگان و بزرگ تر خواجه سرایان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواجه تاش
تصویر خواجه تاش
هر یک از غلام یا نوکرانی که یک خواجه یا رئیس دارند، برای مثال من و تو هر دو خواجه تاشانیم / بندۀ بارگاه سلطانیم (سعدی - ۱۰۵)، کنایه از هم ردیف، هم قطار
فرهنگ فارسی عمید
(خوا / خا جَ / جِ)
هم خواجه. دو غلام را گویند که یک صاحب و مولی دارند. دو بنده یک مولی. (از برهان قاطع) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) :
بر آسمان برسد نام من ز بندگیت
چو خواجه تاش من این سقف آسمان نام است.
مجیرالدین بیلقانی.
درین بندگی خواجه تاشم ترا
گرآیم بتو بنده باشم ترا.
نظامی.
گفتمش ما بندۀ شاهنشهیم
خواجه تاشان گه آن درگهیم.
مولوی.
بندگانمان خواجه تاش ما شوند
بیدلانمان دلخراش ما شوند.
مولوی.
من و تو هر دو خواجه تاشانیم
بندۀ بارگاه سلطانیم.
سعدی.
و با خواجه تاشان کلاه تکبر نگذارد. (مجالس سعدی ص 26) ، هم قطار. همکار:
بر آن درگه چو فرصت یابی ای باد
بیار این خواجه تاش خویش را یاد.
نظامی.
سعادت خواجه تاش سایۀ تو
صلاح از جملۀ پیرایۀ تو.
نظامی.
بدین طاووس ماران مهره پاشند
که طاووسان و ماران خواجه تاشند.
نظامی.
میکائیلت نشانده بر پر
آورده بخواجه تاش دیگر.
نظامی.
هم بر آن در گرد و از سگ کم مباش
با سگ کهف ار شدستی خواجه تاش.
مولوی.
همچو هندوبچه هان ای خواجه تاش
روز محمود عدم ترسان مباش.
مولوی.
بهر روز مرگ اکنون مرده باش
تا شوی با عشق سرمدخواجه تاش.
مولوی.
نفخۀ دیگر رسید آگاه باش
تا از آن هم وانمانی خواجه تاش.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(شِ)
خواجه خواجه هاشمی، یا (خواجه هاشم). از سادات بخارا و شیخ الاسلام آن دیار بود. وی از شعرای قرن نهم هجری است. آذر بیگدلی مؤلف تذکرۀ آتشکده مثنوی به نام مخزن الانوار که به تقلید مخزن الاسرارنظامی گنجوی سروده شده به وی نسبت میدهد. ظاهراً صاحب آتشکده، این مثنوی را با مظهرالاّثار سرودۀ هاشمی مشهور به جهانگیر اشتباه کرده، زیرا خود اضافه میکند که این مثنوی دیده نشده است. در مجالس النفائس ترجمه سلطان محمد فخری هراتی نام این شاعر ’خواجه هاشمی’ و در ترجمه حکیم شاه محمد قزوینی از همان کتاب ’خواجه هاشم’ ضبط گردیده و در تذکرۀ آتشکده فقط به عنوان ’هاشمی’ ذکر گردیده است. این دو بیت از اوست:
کیفیتی که در دل پرآتش می است
کیفیتی است از لب ساقی نه از وی است.
به ناز سرمه مکش چشم بی ترحم را
نشسته گیر به خاک سیاه مردم را.
(مجالس النفائس ص 144 و 379)
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا جَ / جِ)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه. کوهستانی با آب و هوای معتدل و دارای 293 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و نخود و بادام و زردآلوو بزرک، شغل اهالی زراعت و از صنایع دستی جاجیم بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خواجه باشی
تصویر خواجه باشی
رئیس خواجگانرئیس خواجه سرایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواجه تاش
تصویر خواجه تاش
غلامان و نوکران یک شخص (نسبت بهم)،جمع خواجه تاشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواجه تاش
تصویر خواجه تاش
غلامان و نوکران یک شخص
فرهنگ فارسی معین